جنگ تازه شروع شده بود و همان موقعه هم وقت امتحانات ما بود من و شهید همکلاسی بودیم
با هم که دم درمنزلشان با پدر شهید نشسته بودیم که محمد گفت من میخوام بروم جبهه
که نگاه من با شهید یه لحظه گره خورد ازچشمانش فهمیدم که از ته دل عازم جبهه است که پدر مرحومش فرمود
عزیزم دفاع از میهن خویش کار هر فردی می باشد ولی الان موقعه امتحانات است بعد از امتحانات میتونی شما هم در جنگ شرکت کنید
گویا او میخواست در امتحان اللهی هم هر چه زودتر سر بلند بیرون بیاید
روحش شاد ویادش در دلها همیشه زنده باد
روایت گر:حسنعلی نعمتی فرد دوست شهید